جدول جو
جدول جو

معنی زخم خوردن - جستجوی لغت در جدول جو

زخم خوردن
مجروح شدن
تصویری از زخم خوردن
تصویر زخم خوردن
فرهنگ لغت هوشیار
زخم خوردن
زخم برداشتن، زخمی شدن، مجروح شدن
تصویری از زخم خوردن
تصویر زخم خوردن
فرهنگ فارسی عمید
زخم خوردن
((~. خُ دَ))
مجروح شدن
تصویری از زخم خوردن
تصویر زخم خوردن
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از زخم خورده
تصویر زخم خورده
آنکه جراحت بر وی وارد آمده مجروح
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زخم خورده
تصویر زخم خورده
زخمی، مجروح، آنکه زخم و جراحت به بدنش وارد شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زخم خورد
تصویر زخم خورد
مضروب، ضربت خورده، مصدوم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خم خوردن
تصویر خم خوردن
خم شدن، کج شدن، تا شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصادم کردن برخورد کردن، منحل شدن جمعیت حزب و غیره، آشوب شدن مزاج بهم خوردن حال شخص
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چشم خوردن
تصویر چشم خوردن
چشم زخم خوردن هدف چشم بد شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قسم خوردن
تصویر قسم خوردن
قسم یاد کردن، سوگند خوردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چشم خوردن
تصویر چشم خوردن
هدف چشم زخم واقع شدن، چشم زخم خوردن، از چشم شور آسیب دیدن
فرهنگ فارسی عمید
سوگندخوردن سوگند یاد کردن: هزار بار قسم خورده ام که نام ترا بلب نیارم اما قسم بنام تو بود. (میر فصیحی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چشم خوردن
تصویر چشم خوردن
((~. خُ دَ))
چشم زخم خوردن، هدف چشم بد شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قسم خوردن
تصویر قسم خوردن
Swear, Vow
دیکشنری فارسی به انگلیسی
भोजन करना
دیکشنری فارسی به هندی
कसम खाना , शपथ लेना
دیکشنری فارسی به هندی